در خلوت خودم برایت گریه ها کردم ولی اشکم را کسی ندید...
با خود گفتم: ای کاش خداوند احساس را آشکار تر می آفرید
تا دلت برایم می سوخت ......
ای کاش.......
|
تو اگه پرنده باشی
چشمای من آسمونه
راز پر کشیدنت رو
کسی جز من نمیدونه
واسه من سخته که بی تو
بنویسم عشق پرواز
باصدای ساز خسته
تر کنم گلوی آواز
من وتو گرچه اسیریم
حیف از غصه بمیریم
بیا تا آخر دنیا
بشینیم وپر نگیریم
جای پر زدن رمین نیست
توی قلب آسمونه
قصه ی مرگ وجدایی
تو کتابا جا میمونه
نگو عمرمون تموم شد .....
|
نه رد میشی نه میمونی تبت بدجوری واگیره
منو با دست کی کشتی که پای هردومون گیره
منو کشتی وآزادی نه زندونی نه تبعیدی
میون ما دوتا مجرم به کی حبس عبد میدی
داری گم میکنی راهو امیدی نیست پیداشیم
من این دستارو میبوسم بزار همدست هم باشیم
یه عمره زیر این سقفیم تورو با من همه دیدن
بری هرجای این دنیا بهت شک میکنن بی من
تو تا وقتی که اینجایی به رفتن اعتقادی نیست
خودت باید ازم رد شی به من هیچ اعتمادی نیست
عذاب با تو سر کردن برای من یه تسکینه
تو چی میفهمی ازمن که عذابم با تو شیرینه
|
|
تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیباست
حاجت به بیان نیست که از روی تو پیداست
من تشنه ی یک لحظه تماشای تو هستم
افسوس که یک لحظه تماشای تو رویاست
|
ولی اکنون می خندم آری میخندم
به تمام لحظه های بچگانه ای که به خاطرت
اشک هایم را قربانی کردم....
|
من اون دردم که هر جایی
پی مرهم نمیگرده
چه غم دارم اگه دنیا
به کام من نمی چرخه
|
سلام سلام سلام
دوباره اومدم
بی بهونه تر ازهمیشه
|